گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد دوم
. آیه (حیا و عفاف دختران موجب نزول برکات الهی براي آنهاست)
اشاره



وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَ دَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَ دَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّی یُصْ دِرَ
الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ و هنگامی که به موسی (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خودرا سیراب
میکنند و در کنار آنها دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمیشوند، موسی) به آنها گفت: کار شما
چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟) گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما پیرمرد
صفحه 182 از 369
مسنی است. ( 23 /قصص)
شرح آیه از تفسیر نمونه
به معنی منع کردن و جلوگیري نمودن است، آنها مراقب بودند که گوسفندانشان متفرق یا آمیخته با « ذَوْد » از ماده « تَذوُدانِ »
به معنی خارج شدن از آبگاه است و « صَدَر » از ماده « یُصْ دِرَ » . به معنی کار و مقصود و منظور است « خَطْب » . گوسفندان دیگر نشود
از این داستان قرار میگیریم و آن صحنه ورود موسی به « پنجمین صحنه » به معنی چوپان است. در اینجا در برابر « راعی » جمع « رِعاء »
شهر مَدْیَن است … این جوان پاکباز چندین روز در راه بود، راهی که هرگز از آن نرفته بود و با آن آشنایی نداشت، حتی به گفته
بعضی ناچار بود با پاي برهنه این راه را طی کند، گفتهاند: هشت روز در راه بود، آن قدر راه رفت که پاهایش آبله کرد. براي رفع
گرسنگی از گیاهان بیابان و برگ درختان استفاده مینمود و در برابر اینهمه مشکلات و ناراحتیها، تنها یک دلخوشی داشت و
در افق نمایان شد و موجی از « مَدْیَن » آن این که به لطف پروردگار از چنگال ظلم فرعونی رهایی یافته است. کمکم دورنماي
آرامش بر قلب او نشست، نزدیک شهر رسید، اجتماع گروهی نظر او را به خود جلب کرد، به زودي فهمید اینها شبانهایی هستند
و در کنار آنها دو زن را دید که گوسفندان خود را مراقبت » . که براي آب دادن به گوسفندان، اطراف چاه آب اجتماع کردهاند
صفحه 283 ) وضع این دختران با عفت که در گوشهاي ایستادهاند و کسی به داد آنها ) .« میکنند، اما به چاه نزدیک نمیشوند
نمیرسد و یک مشت شبان گردن کلفت تنها در فکر گوسفندان خویشند و نوبت به دیگري نمیدهند، نظر موسی را جلب کرد،
چرا پیش نمیروید و گوسفندان را سیراب نمیکنید؟ براي موسی این تبعیض و ؟« گفت: کار شما چیست » نزدیک آن دو آمد و
ظلم و ستم، این بیعدالتی و عدم رعایت حق مظلومان که در پیشانی شهر مدین به چشم میخورد، قابل تحمل نبود، او مدافع
مظلومان بود و به خاطر همین کار، به کاخ فرعون و نعمتهایش پشت پا زده و از وطن آواره گشته بود، او نمیتوانست راه و رسم
گفتند: ما گوسفندان خود را سیراب نمیکنیم تا » خود را ترك گفته و در برابر بیعدالتیها سکوت کند. دختران در پاسخ او
و ما از باقیمانده آب استفاده کنیم. و براي این که این سؤال براي موسی « چوپانان همگی حیوانات خود را آب دهند و خارج شوند
پیرمردي ،« پدر ما پیرمرد مسنّی است » : بیجواب نماند که چرا پدر این دختران عفیف، آنها را به دنبال این کار فرستاده، افزودند
شکسته و سالخورده، نه خود او قادر است گوسفندان را آب دهد و نه برادري داریم که این مشکل را متحمل گردد و براي این که
سربار مردم نباشیم، چارهاي جز این نیست که این کار را ما انجام دهیم.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
« مَدْیَن » هجرت تاریخی موسی به سوي
در آیه مورد بحث میفرماید: وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ هنگامی که به مَدْیَن و بر سر چاههاي آنجا رسید
گروهی از چوپانها را نگریست که گوسفندان خود را آب میدادند. وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ و پایینتر از آنان، دو بانوي
با شخصیت و با وقار و خوش فکر را دید که گوسفندانشان را از نزدیک شدن به آب باز میداشتند. (صفحه 284 ) به باور برخی
منظور این است که: دیگران را از نزدیک شدن به گوسفندانشان باز میداشتند. و به باور برخی دیگر، گوسفندان خود را از
مخلوط شدن به دیگر گلّهها باز میداشتند. قالَ ما خَطْبُکُما موسی از آنان پرسید، شما چرا گوسفندانتان را آب نمیدهید؟ پس کار
شما چیست؟ قالَتا لا نَسْقی حَتَّی یُصْ دِرَ الرِّعاءُ آن دو گفتند: ما گوسفندانمان را آب نخواهیم داد تا شبانها همه بروند و دامهاي
خود را از اینجا بیرون برند و خلوت شود، و آن گاه ما از بازمانده آب در حوضچهها بهره میبریم و گوسفندانمان را بدان وسیله
صفحه 183 از 369
سیراب میسازیم، چرا که ما توان کشیدن آب از چاهها را نداریم. وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ. و پدرمان نیز پیري کهنسال و باز نشسته است و
نمیتواند این کار سنگین را انجام دهد. آري، به همین جهت ما خود ناگزیر شدهایم که براي سیراب ساختن گوسفندانمان بیاییم. و
بدینسان با درایت و هوشمندي از او خواستند به آنان کمک کند. به باور پارهاي آنان در اندیشه روشن ساختن این نکته بودند که
( چرا خود از پی گوسفندان آمدهاند. (صفحه 285
281 . آیه
اشاره
فَسَ قی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ موسی به (گوسفندان) آنها آب داد، سپس رو به سوي سایه
آورد و عرض کرد: پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، من به آن نیازمندم. ( 24 / قصص)
شرح آیه از تفسیر نمونه
موسی از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد، چه بیانصاف مردمی هستند که تمام در فکر خویشند و کمترین حمایتی از مظلوم
نمیکنند. جلو آمد، دلو سنگین را گرفت و در چاه افکند، دلوي که میگویند: چندین نفر میبایست آن را از چاه بیرون بکشند، را
میگویند: هنگامی که نزدیک آمد و .« گوسفندان آن دو را سیراب کرد » باقدرت بازوان نیرومندش یک تنه از چاه بیرون آورد و
جمعیت را کنار زد، به آنها گفت: شما چه مردمی هستید که به غیر از خودتان، به کسی نمیاندیشید؟ جمعیت کنار رفتند و دلو را
اگر میتوانی آب بکش، چرا که میدانستند دلو به قدري سنگین است که تنها با نیروي ده نفر از ،« بسم اللّه » : به او دادند و گفتند
چاه بیرون میآید، آنها موسی را تنها گذاشتند، ولی موسی با این که خسته و گرسنه و ناراحت بود، نیروي ایمان به یاریش آمد و بر
سپس به سایه روي آورد و به درگاه » . قدرت جسمیش افزود و با کشیدن یک دلو از چاه، همه گوسفندان آن دو را سیراب کرد
آري او خسته و گرسنه بود، او در آن شهر غریب و تنها .« خدا عرض کرد: خدایا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، من به آن نیازمندم
بود و پناهگاهی نداشت، اما در عین حال بیتابی نمیکند، آن قدر مؤدب است که حتی به هنگام دعا کردن، صریحا نمیگوید:
یعنی تنها احتیاج و نیاز خود را بازگو میکند « هر خیري که بر من فرستی، به آن نیازمندم » : خدایا چنین و چنان کن، بلکه میگوید
( و بقیه را به لطف پروردگار وا میگذارد. (صفحه 286
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
فَسَ قی لَهُما پس موسی گوسفندان آنان را آب داد. منظور این است که او پیش رفت و با کنار زدن شبانها گوسفندان آن دو دختر
با شخصیت را سیراب کرد. پارهاي آوردهاند که: آن حضرت به یکی از چاهها نزدیک شد و تخته سنگ بزرگی را که ده نفر به
سختی میتوانستند جا به جا کنند، به تنهایی کنار نهاد و دلو بزرگی که دو نفر به وسیله آن با کمک یکدیگر آب میکشیدند، از
آنان گرفت و به تنهایی به آب دادن گوسفندان آن دو زن پرداخت. ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ و پس از پایان کار، براي استراحت به سایه
درختی پناه برد. فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ. و نیایشگرانه رو به بارگاه خدا آورد و گفت: پروردگارا، راستی که من
میگوید: این پیامبر بزرگ را بنگرید که از شرارت ظالمان آواره شده « ابن عبّاس » . به هر نعمتی که برایم فرو فرستی سخت نیازمندم
و از بارگاه خدا تقاضاي تکّ ه نانی میکند! امیرمؤمنان بر آن است که: موسی از خداي خویش نان و غذایی براي خوردن
میخواست، چرا که در آن مدّت چندان گیاه بیابان خورده بود که از شدّت لاغري، سبزي گیاهان از پوست شکمش هویدا بود. آن
صفحه 184 از 369
دو دختر، آن روز زودتر از هر روزِ دیگر به خانه و نزد پدر بزرگوار خویش باز گشتند، و چون پدر از زود آمدن آنان تعجّب کرده
بود، جریان را به او باز گفتند؛ و پدر فرزانه به یکی از آن دو دستور داد تا موسی را فراخواند، و دخترِ بزرگتر شُعَیْب براي رساندن
( پیام پدر و دعوت موسی نزد او رفت. (صفحه 287
282 . آیه (یک کار خیر درهاي خوشبختی را به روي موسی گشود)
اشاره
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَ قَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَ َ صصَ قالَ لا تَخَفْ
نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ ناگهان یکی از آن دو به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت و گفت: پدرم از تو
دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندان براي ما را به تو بپردازد، هنگامی که موسی نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را
شرح داد، گفت: نترس، از قوم ظالم نجات یافتی. ( 25 / قصص)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اما کار خیر را بنگر که چه قدرتنمایی میکند، چه برکات عجیبی دارد، یک قدم براي خدا برداشتن و یک دلو آب از چاه براي
حمایت مظلوم ناشناختهاي کشیدن، فصل تازهاي در زندگانی موسی میگشاید و یک دنیا برکات مادي و معنوي براي او به ارمغان
میآورد، گمشدهاي را که میبایست سالیان دراز به دنبال آن بگردد، در اختیارش میگذارد. و آغاز این برنامه زمانی بود که
یکی از آن دو دختر که با نهایت حیا گام برمیداشت و پیدا بود از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد، به » ملاحظه کرد
سراغ او آمد و تنها این جمله را گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا پاداش و مزد آبی را که از چاه براي گوسفندان ما کشیدي، به
برق امیدي در دل او جهید، گویا احساس کرد واقعه مهمی در شُرُف تکوین است و با مرد بزرگی روبرو خواهد شد، مرد .« تو بدهد
حقشناسی که حاضر نیست زحمت انسانی، حتی به اندازه کشیدن یک دلو آب، بدون پاداش بماند، او باید یک انسان نمونه، یک
مرد آسمانی و الهی باشد، اي خداي من! چه فرصت گرانبهایی. آري این پیرمرد کسی جز شعیب پیامبر خدا نبود که سالیان دراز
مردم را در این شهر به خدا دعوت کرده و نمونهاي از حقشناسی و حقپرستی بود، امروز که میبیند دخترانش زودتر از هر روز به
خانه بازگشتند، جویا میشود و هنگامی که از جریان کار (صفحه 288 ) آگاه میگردد، تصمیم میگیرد دَیْن خود را به این جوان
ناشناس، ادا کند. موسی حرکت کرد و به سوي خانه شعیب آمد، طبق بعضی از روایات، دختر براي راهنمایی از پیشرو حرکت
میکرد و موسی از پشت سرش، باد بر لباس دختر میوزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند، حیا و عفت موسی اجازه
نمیداد چنین شود، به دختر گفت: من از جلو میروم بر سر دو راهیها و چند راهیها، مرا راهنمایی کن.( 1) موسی وارد خانه
شعیب شد، خانهاي که نور نبوت از آن ساطع است و روحانیت از همه جاي آن نمایان، پیرمردي باوقار، با موهاي سفید در گوشهاي
نشسته، به موسی خوشامد گفت. از کجا میآیی؟ چه کارهاي؟ در این شهر چه میکنی؟ هدف و مقصودت چیست؟ چرا تنها
هنگامی که موسی نزد او آمد و » : هستی؟ و از این گونه سؤالات. موسی ماجراي خود را براي شعیب بازگو کرد. قرآن میگوید
سرزمین ما از قلمرو آنها بیرون است و آنها .« سرگذشت خود را براي وي شرح داد، گفت: نترس، از جمعیت ظالمان رهایی یافتی
دسترسی به اینجا ندارند، کمترین وحشتی به دل راه مده، تو در یک منطقه امن و امان قرار داري، از غربت و تنهایی رنج نبر، همه
چیز به لطف خدا حل میشود. موسی به زودي متوجه شد که استاد بزرگی پیدا کرده که چشمههاي زلال علم و معرفت و تقوا و
روحانیت از وجودش میجوشد و میتواند او را به خوبی سیراب کند. شعیب نیز احساس کرد شاگرد لایق و مستعدّي یافته که
صفحه 185 از 369
میتواند علوم و دانشها و تجربیات یک عمر خود را به او منتقل سازد، آري به همان اندازه که شاگرد از پیدا کردن یک استاد
ذیل آیات مورد ،« تفسیر ابوالفتوح رازي » - بزرگ، لذت میبرد، استاد هم از یافتن یک شاگرد لایق، خوشحال بود. ***** 1
( بحث. (صفحه 289
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
در آیه مورد بحث میفرماید: فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ یکی از آن دو به رسم زنان پاکدامن و با وقار، در اوج حیا و شرم
نزد موسی آمد. برخی آوردهاند که: او چهرهاش را با آستین پوشانده بود. و برخی گفتهاند: او به گونهاي آراسته به حیا بود که
دوست نداشت جلو چشم مردي بیگانه راه برود و بدون احساس ضرورت با او سخن گوید. قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما
سَقَیْتَ لَنا او هنگامی که رسید، گفت: پدرم شما را فرا میخواند تا پاداش کارتان را که گوسفندانمان را آب دادي به شما بدهد.
میگوید: هنگامی « ابو حازم » . بیشتر مفسران بر این عقیدهاند که نام پدر آن دختر که موسی را به سوي پدرش فراخواند، شُعَیْب بود
که او به موسی گفت، پدرش میخواهد مزد کارش را بدهد، آن حضرت خوشش نیامد و بر آن شد که نرود، امّا از آنجایی که در
آن شهر ناآشنا بود به ناگزیر دعوت را پذیرفت و رفت تا شب را در آن بیابان و در خطر جانوران درنده نماند. به هر حال آن دختر
به عنوان راهنما حرکت کرد و موسی نیز از پی او روان گردید، امّا از آنجایی که باد میوزید و لباس آن بانو را جا بجا میکرد و
ممکن بود شدت وزش باد لباس را از سر و چهره و یا بدن او کنار زند و چشم موسی بر بدن او بیفتد، از او خواست تا پشت سر
رسید، غروب افتاب و وقت شام « شُعَیْب » موسی حرکت کند و هر کجا لازم است او را راهنمایی کند. هنگامی که موسی به خانه
گفت: چرا؟ آیا گرسنه نیستی؟ گفت « شُعَیْب » ! خوردن بود. صاحبخانه او را به شام دعوت کرد، امّا وي گفت: به خدا پناه میبرم
( چرا، امّا میترسم که این شام مزد کارم به حساب آید و من از خاندانی هستم که در برابر کارِ آخرت مزد نمیگیرند. (صفحه 290
گفت: جوان! به خداي سوگند شیوه من و پدران و نیاکانم، گرامی داشتن میهمان است و ما هماره غذاي خود را با میهمان « شُعَیْب »
میخوریم. موسی پذیرفت و شام را در خانه او صرف کرد. فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَ َ صصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ.
پس هنگامی که موسی نزد شُعَیْب آمد و سرگذشت خویش را براي او بازگفت و او را از هجرت و گرفتاري خویش آگاه ساخت،
آن مرد خدا به موسی امید بخشید و گفت: هان اي موسی نترس و نگرانی به دل راه مده که از شرارت و گزند فرعون و فرعونیان
( برتريجو و انحصارگر رهیدهاي، چرا که اینجا سرزمین ماست و سرزمین ما در قلمرو استبداد فرعون نیست. (صفحه 291
283 . آیه (موسی در جمع خانواده شعیب)
اشاره
قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمینُ یکی از آن دو (دختر) گفت: پدرم! او را استخدام کن، چرا که
بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی، آن کس است که قوي و امین باشد. ( 26 / قصص)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
این ششمین صحنه از زندگی موسی دراین ماجراي بزرگ است. موسی به خانه شعیب آمد، خانهاي ساده و روستایی، خانهاي پاك
و مملو از معنویت، بعد از آن که سرگذشت خود را براي شعیب بازگو کرد، یکی از دخترانش زبان به سخن گشود و با این عبارت
صفحه 186 از 369
گفت: اي پدر! این جوان را استخدام کن، چرا » ، کوتاه و پرمعنی به پدر پیشنهاد استخدام موسی براي نگهداري گوسفندان را داد
او هم امتحان نیرومندي خودرا داده و هم پاکی ،« که بهترین کسی که میتوانی استخدام کنی، این فرد است که قوي و امین میباشد
و درستکاري را. دختري که در دامان یک پیامبر بزرگ پرورش یافته، باید این چنین مؤدبانه و حساب شده سخن بگوید و در
عبارتی کوتاه و با کمترین الفاظ حق سخن را ادا کند. این دختر از کجا میدانست که این جوان هم نیرومند است و هم درستکار، با
این که نخستین بار که او را دیده، بر سر چاه بوده و سوابق زندگیش براي او روشن نیست. پاسخ این سؤال معلوم است؛ قوت او را
به هنگام کنار زدن چوپانها از سر چاه براي گرفتن حق این مظلومان و کشیدن دلو سنگین یک تنه از چاه فهمیده بود و امانت و
درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیر خانه شعیب راضی نشد دختر جوانی پیش روي او راه رود، چرا که باد ممکن بود
لباس او را جابجا کند. به علاوه از خلال سرگذشت صادقانهاي که براي شعیب نقل کرد، هم قدرت او در مبارزه با قبطیان روشن
( میشد و هم امانت و درستی او که هرگز با جباران سازش نکرد و روي خوش نشان نداد. (صفحه 292
دو شرط اساسی براي مدیریت صحیح
در جمله کوتاهی که در آیات فوق از زبان دختر شعیب در مورد استخدام موسی آمده بود، مهمترین و اصولیترین شرایط مدیریت
به صورت کلی و فشرده خلاصه شده بود؛ قدرت و امانت. بدیهی است منظور از قدرت، تنها قدرت جسمانی نیست، بلکه مراد
قدرت و قوت بر انجام مسؤولیت است. یک پزشک قوي و امین، پزشکی است که از کار خود آگاهی کافی و بر آن تسلط کامل
« برنامهریزي » باخبر باشد، در « انگیزهها » داشته باشد. یک مدیر قوي، کسی است که حوزه مدیریت خودرا به خوبی بشناسد، از
و نیروها را براي رسیدن به « هدفها را روشن کند » ، مهارت لازم را داشته باشد « تنظیم کارها » سهم کافی و در « ابتکار » مسلط و از
باشد. آنها که در سپردن مسؤولیتها و کارها تنها به « درستکار » و « امین » ،« خیرخواه » ،« دلسوز » نماید. در عین حال « بسیج » هدف
متخصصان » . امانت و پاکی قناعت میکنند، به همان اندازه در اشتباهند که براي پذیرش مسؤولیت، داشتن تخصص را کافی بدانند
اگر بخواهیم کشوري را تخریب کنیم، باید .« درستکاران ناآگاه و بیاطلاع » همان ضربه را میزنند که « خائن و آگاهان نادرست
کارها را به دست یکی از این دو گروه بسپاریم؛ مدیران خائن و پاکان غیر مدیر، و نتیجه هر دو یکی است. منطق اسلام این است
که هر کار باید به دست افرادي نیرومند و توانا و امین باشد، تا نظام جامعه به سامان رسد و اگر در علل زوال حکومتها در طول
تاریخ بیندیشیم، میبینیم که عامل اصلی، سپردن کار به دست یکی از دو گروه فوق بوده است. جالب این که در برنامههاي اسلامی
باشد « عادل » و « مجتهد » باشد، قاضی و رهبر باید « عادل » و « مجتهد » در کنار هم قرار دارد، مرجع تقلید باید « تقوا » و « علم » در همهجا
.(« عدالت و تقوا » توأم با « علم و آگاهی » ؛ (البته در کنار این دو شرط، شرایط دیگري نیز هست، اما اساس و پایه، این دو است
( (صفحه 293
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
موسی و تشکیل خانواده
در این آیات فرازِ دیگري از داستان درس آموز موسی که عبارت از: ماندگار شدن او براي مدتی در مَدْیَن، تشکیل خانه و خانواده،
تنظیم قرارداد کار براي این مدت، و سرانجام حرکت او به سوي مصر به تابلو میرود. در نخستین آیه مورد بحث در این مورد
میفرماید: قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ پس از ورود موسی به خانه حضرت شُعَیْب و روشن شدن شرایط و موقعیت و رشد فکري
بود رو به پدر کرد و گفت: « صَ فُورَه » که نامش « شُعَیْب » ، و ویژگیهاي اخلاقی و انسانی او، یکی از دو دختر آن پیامبر بزرگ خدا
صفحه 187 از 369
،« شُعَیْب » پدر جان این انسان شایسته کردار را براي اداره کارهایت به کار دعوت کن! به باور برخی از مفسّران نام دختر کوچک
بود. إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمینُ. آري، پدر جان! او را به کار استخدام نما، چرا که « صَ فیراء » و به باور برخی دیگر « لیا »
بهترین کسی که به کار دعوت میکنی، فردي است که درستکار و توانا باشد و این جوان از این دو ویژگی برخوردار است.
سخن گفت، پدرش پرسید: دخترم از کجا دریافتی که او این گونه است؟ « موسی » از کارایی و امانتداري « شُعَیْب » هنگامی که دختر
او پاسخ داد: امّا توانمندي و کارایی او را از آنجا دریافتم که سنگ بزرگ دهانه چاه را، که ده نفر جابجا میکنند، خودش به
تنهایی برداشت و کناري نهاد؛ و درستکاري و امانتداري او را نیز از آنجا دریافتم که وقتی از سوي شما براي دعوت او رفتم، به
هنگام آمدن از آنجایی که باد میوزید و لباس انسان را جابجا میکرد، او خوش نداشت که باد لباسهاي مرا جا به جا کند و قامت
مرا بنگرد، به همین جهت از من خواست از پی او حرکت کنم و هر کجا لازم است از پشت سر وي راه خانه را به او بنمایانم. و
( را نسبت به او افزود. (صفحه 294 « شُعَیْب » اینجا بود که این دو نکته مهمّ در مورد موسی علاقه
284 . آیه (پیشنهاد ازدواج از طرف پدر و بستگان دختر به پسر، بلامانع است)
اشاره
قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَي ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ
سَتَجِ دُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ (شعیب) گفت: من میخواهم یکی از این دو دخترم را به همسري تو درآورم، به این شرط که
هشت سال براي من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبتی از ناحیه تو است، من نمیخواهم کار سنگینی بر دوش تو
لاجَلَیْنِ قَ َ ض یْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللّهُ 􀁴 بگذارم و ان شاء اللّه مرا از صالحان خواهی یافت. ( 27 /قصص) قالَ ذلِکَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ اَیَّمَا ا
عَلی مانَقُولُ وَکیلٌ (موسی) گفت: (مانعی ندارد) این قراردادي میان من و تو باشد، البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم،
ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم) و خدا بر آن چه ما میگوییم، گواه است.( 28 / قصص) شرح آیه از تفسیر
به معنی یک سال است، نظر به این که معمول عرب این بود که در هر سال یک حج به « حِجَّۀ » است و « حِجَّۀ » جمع « حِجَ ج » نمونه
نوشتهاند که اولی با موسی « لیا » صفورا) و ) « صفورة » جا میآوردند و از زمان ابراهیم به یادگار مانده بود. نام دختران شعیب را
ازدواج کرد.( 1) از این داستان استفاده میشود آن چه امروز در میان ما رایج شده که پیشنهاد پدر و کسان دختر را در مورد ازدواج
با پسر عیب میدانند، درست نیست، هیچ مانعی ندارد کسان دختر شخصی را که لایق همسري فرزندشان میدانند، پیدا کنند و به او
- پیشنهاد دهند همانگونه که شعیب چنین کرد و در حالات بعضی از بزرگان اسلام نظیر آن دیده شده است. ***** 1
( جلد 7، صفحه 249 . (صفحه 295 ،« مجمعالبیان »
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
رو به موسی کرد « شُعَیْب » در آیه مورد بحث میفرماید: قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَي ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ
و فرمود: من میخواهم یکی از دو دخترم را به همسري تو درآورم، بر این اساس که هشت سال براي من کار کنی و امور اقتصادي
و دامداري و کشاورزي مرا اداره کنی. فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ و اگر این هشت سال را به ده سال برسانی و ده سال تمام برایم
کار کنی، این دیگر لطف و مهري است از سوي خودت، امّا آن دو سال واجب نیست. به باور پارهاي منظور این است که: در برابر
کارت پاداش و مزدي که من به تو میدهم، این است که یکی از دو دخترم را به همسري تو بر میگزینم. و پس از این گفتگو،
موسی را براي اداره امور خویش به خدمت گرفت و دخترش را نیز با شرایطی ساده و انسانی و مبلغی آسان و ناچیز که به عنوان
صفحه 188 از 369
مهریه مقرر شد به همسري موسی در آورد و نه این که هشت سال خدمت مهریه دختر باشد. وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ و من
نمیخواهم در این مدت خدمت بر تو سخت گیرم و جز همان کاري که مقرر شده است کار دیگري بر عهدهات گذارم. به باور
پارهاي منظور این است که: و من نمیخواهم بر تو سخت گیرم که به جاي هشت سال، ده سال خدمت کنی. سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ
مِنَ الصَّالِحینَ. به خواست خدا از من صفا و دوستی و رعایت عهد و پیمان و شایسته کرداري خواهد دید. منظور او این بود که: اگر
خدا به من عمري دهد و زندهام بدارد، از من جز خوبی (صفحه 296 ) نخواهی دید. و این سخن ظریف بدان جهت است که همه
چیز به دست تواناي اوست و ممکن است خدا عمر او را به پایان برد و به او فرصت و توفیق ندهد تا شایستهکرداري و صفاي
گفت: نخستین نشان شایستهکرداري این باشد که « موسی » به « شُعَیْب » : خویشتن را به او نشان دهد. پارهاي در این مورد آوردهاند که
از این پس هر برهاي از گوسفندان من به وجود آمد، اگر داراي نقش و نگار و رنگی جز نقش و رنگ مادرش بود، از آنِ تو باشد،
و خدا در خواب به موسی علیهالسلام الهام فرمود تا عصاي ویژهاش را به سبکی خاصّی در آب افکند، و او چنین کرد و به خواست
خدا همه برّهها در آن سال به رنگ دلخواه موسی زاده شدند. و پارهاي دیگر آوردهاند که: او به موسی گفت که در سال اول
خدمت، هر برّهاي با سر مشکی و پیکري سفید زاده شد، از آنِ تو و بقیه از آن من باشد، و عجیب بود که همه آنها به صورتی زاده
به دستور پدر براي دعوت موسی به سوي او « شُعَیْب » شدند که از آن موسی گردند. از ششمین امام راستین پرسیدند: کدامین دختر
رفت؟ آن حضرت فرمودند: همان دختري که سرانجام به همسري او برگزیده شد. قالَ: التَّی تَزَوَّجَ بِها. و پرسیدند: موسی کدامیک
از دو مدت خدمت را به انجام رسانید؟ حضرت فرمود: مدت ده سال که بیشتر و کاملتر بود. قالَ: اَوْفاهُما وَ أَبْعَدُهُما عَشْرُ سِنینَ.
پرسیدند: آن حضرت پیش از پایان خدمت با همسرش عروسی کرد یا پس از آن؟ حضرت فرمود: پیش از پایان مدت خدمت. قالَ:
1. بِحارالانوار، ج 13 ، ص 22 . (صفحه 297 ) پرسیدند: آیا مردي میتواند با دختري ازدواج کند و با ***** ( قَبْلَ أَنْ یَنْقَضِیَ.( 1
پدرش عهد بندد که دو ماه بر او خدمت کند و کاري مشخّص را به انجام رساند؟ پاسخ فرمودند: از آنجایی که موسی میدانست
که این شرط را به انجام میرساند درست بود. پرسیدند: از کجا میدانست؟ فرمود: او آگاهی داشت که به خواست خدا افزون بر
رو به « موسی » آن هم زنده میماند و شرط خود را جامه عمل میپوشاند. در آیه مورد بحث میفرماید: قالَ ذلِکَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ
کرد و گفت: آنچه بر اساس این قرارداد و پیمان بر عهده من است، به خواست خدا به شایستگی به انجام میرسانم و آنچه « شُعَیْب »
شما وعده کردهاي که در برابر آن به من بدهی، آن هم پاداش من باشد. آنگاه افزود: أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَ َ ض یْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ البته من
هر یک از دو مدت را به انجام رساندم و هشت یا ده سال خدمت کردم، انتخاب با من باشد و چنان نباشد که بر من ستمی روا
گردد و مجبور شوم که بیش از آن خدمت کنم. وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکیلٌ. و خداي یکتا بر آنچه میگوییم میان من و شما وکیل و
( گواه باشد. و بدینسان موسی به خانه و کاشانه و زن و زندگی و آسایش و آرامش و آزادي و امنیت رسید! (صفحه 298
285 . آیه (گناه و عصیان الهی عامل ویرانی خانههاست)
اشاره
وَ کَ مْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَۀٍ بَطِرَتْ مَعیشَ تَها فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثینَ بسیاري از شهرها و
آباديهایی که بر اثر فزونی نعمت مست و مغرور شده بود، هلاك کردیم، این خانههاي آنها است (که ویران شده) و بعد از آنها
به معنی « بَطَر » از ماده « بَطِرَت » جز اندکی کسی در آن سکونت نکرد و ما وارث آنان بودیم. ( 58 / قصص) شرح آیه از تفسیر نمونه
طغیان و غرور بر اثر فزونی نعمت است. آري غرور نعمت، آنها را به طغیان دعوت کرد و طغیان، سرچشمه ظلم و بیدادگري شد و
ظلم، ریشه زندگانی آنها را به آتش کشید. شهرها و خانههاي ویران آنها همچنان خالی و خاموش و بدون صاحب مانده است و
صفحه 189 از 369
اگر کسانی به سراغ آن آمدند، افراد کم و در مدت کوتاهی بود. آیا شما مشرکان مکه نیز میخواهید در سایه کفر به همان زندگی
اشاره به خالی « کُنّا نَحْنُ الْوارِثینَ » مرفهی برسید که پایانش همان است که گفته شد، این چه ارزشی میتواند داشته باشد؟ تعبیر به
ماندن آن دیار است و نیز اشارهاي است به مالکیت حقیقی خداوند نسبت به همه چیز که اگر مالکیت اعتباري بعضی اشیاء را موقتا
به بعضی انسانها واگذار کند، چیزي نمیگذرد که همه زایل میگردد و او وارث همگان خواهد بود.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
به مفهوم سرکشی وغرور ورزیدن به هنگام فراوانی نعمتهاست. « بَطَر » از ریشه :« بَطِرَتْ »
آفت مستی غرور
در آیه مورد بحث در هشداري تکان دهنده میفرماید: وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَۀٍ بَطِرَتْ مَعیشَ تَها و چه بسیار شهر و دیاري را که مردم
آنها مست و مغرور نعمتها بودند و سپاس آنها را بجا نیاوردند و به خود بزرگ بینی و سرکشی برخاستند، نابود ساختیم. منظور
این است که: ما نخست به مردم آنها رزق و روزي و انواع نعمتها را ارزانی (صفحه 299 ) داشتیم، امّا آنان به جاي سپاس نعمتها،
ناسپاسی پیشه ساختند و ما به کیفر کردارشان آنان را نابود ساختیم. فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلیلًا و این سراها و
کاخهاي آنان است که در همین نزدیکی شما مردم مکّه از صاحبان آن تهی گردیده، و پس از نابودي عاد، ثمود، و قوط لوط جز
،« یَمَن » و « شام » در میان ،« عاد » اندك زمانی کسی در آنها سکونت نکرد و نزیست! به باور گروهی آیه اشاره به شهرهاي ویران شده
دارد، چرا که مردم مکّه در سفرهاي تجارتی خویش با عبور از این « سَدُوم » و شهر قوم لوط در ،« وادِي الْقُري » در « ثَمُود » و سرزمین
دشتها و سرزمینها ویرانههاي عبرتآموز و عبرتانگیز آنها را به چشم خود میدیدند. وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثینَ. و اینک ما وارث آنان
( و مالک سرزمینها و خانههاي آنان شدهایم و کسی در آنها نیست. (صفحه 300
286